انتخاب زبان:

« وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِ‌سَالَتَهُ..»

برو ای گدای مسکین در خانه ی علی زن / که نگین پادشاهی دهد از کرم،گدا را

« وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِ‌سَالَتَهُ..»

برو ای گدای مسکین در خانه ی علی زن / که نگین پادشاهی دهد از کرم،گدا را

۲۲ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

وقتى خداوند حضرت موسى را مأمور مبارزه با فرعون کرد، آن حضرت از خداوند خواست که برادرش هارون را مشاور، پشتیبان و شریک در امر هدایت مردم قرار دهد. خداوند نیز درخواست حضرت موسى را پذیرفت.

پیامبر اکرم نیز بارها به حضرت على فرمود:

اَ نۡتَ مِنّى /  تو براى من

بِمَنِۡزلَِة هارونَ مِنۡ موس  / به منزلهٔ هارون براى موسى هستى؛

اِلّا اَنَّه و لانَِبىَّ بَعۡدى / جز این که بعد از من پیامبرى نیست.

پیامبراکرم به طور مکرر، از جمله در روزهاى آخر عمر خود، می فرمود:

اِنّى تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَیۡنِ  / من در میان شما دو چیز گرا نبها میگذارم:

کِتابَ اللِّّٰه وَ عِتۡرَتى اَهۡلَ بَیۡتى / کتاب خدا و عترتم اهل بیتم را.

ما انۡ تَمَسَّکۡتُمۡ بهِما/  تا وقتى که به این دو تمسک جویید

لَنۡ تَضِلّوا اَبَدً ا / هرگز گمراه نمى شوید

وَ انَّهُما لَنۡ یَفۡتَِرقا/  و این دو هیچ گاه از هم جدا نمى شوند

. حَتّىٰ یَِردا عَلَىَّ الۡحَوۡ ض/  تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند...

وقتى آیهٔ ۵۹ سورهٔ نساء نازل شد، جابربن عبداللّه انصارى به پیامبر گفت  یا رسول اللّه، ما خدا و رسول او را شناخته ایم. لازم است اولوا الامر را هم بشناسیم؟

رسول خدا فرمود:

« اى جابر، آنان جانشینان من و امامان بعد از من اند. نخستینِ آنان على بن ابى طالب است و سپس به ترتیب:  حسن بن على، حسین بن على، على بن الحسین، محمدبن على  که در تورات به باقرمعروف است  و تو در هنگام پیرى او را خواهى دید و  ر وقت او را دیدى، سلام مرا به او برسان.

پس از محمدبن على نیز به ترتیب، جعفر بن محمد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمدبن على، على بن محمد، حسن بن على و پس از ایشان فرزندش مى باشد که هم نام و هم کنیهٔ من است. اوست که از نظر

مردم پنهان مى شود و غیبت او طولانى مى گردد تا آن جا که فقط افرادى که ایمان راسخ دارند، بر عقیدهٔ به او باقى مى مانند. »

اُمّ سَلَمه، همسر رسول خدا، مى گوید: روزى ایشان در خانه استراحت مى کرد که دختر بزرگوارش فاطمهٔ زهرا وارد شد. پیامبر ایشان را به کنار خوددعوت کرد. حضرت فاطمه نزد پیامبر رفت و در کنار ایشان نشست.  پس از وى به ترتیب، حضرت على، امام حسن و امام حسین آمدند. رسول خدا آنان را نیز در کنار خود جاى داد. آن گاه براى آنان دعا کرد و فرمود:

« خدایا! اینان اهل بیت من اند؛ آنان را از هر پلیدى و ناپاکى حفظ کن ! »

در همین زمان فرشتهٔ وحى آمد و آیهٔ تطهیر را قرائت کرد.

ام سلمه می گوید: من هم پیش رفتم که در کنار آن ها قرار بگیرم تا از این افتخار بزرگ سهمی

داشته و جزء اهل بیت باشم اما رسول خدا فرمود:

« ای ام سلمه، نه، تو همسر من هستی و عاقبت نیکویی داری اما اینان اهل بیت من اند ... »

برای این که مردم از این موضوع مطلع شوند، پیامبر مدت ها هر روز صبح، هنگام رفتن به مسجد از درخانهٔ فاطمه می گذشت و اهل خانه را « اهل بیت» صدا می زد و آیهٔ تطهیر را می خواند.

در یکى از روزها، نزدیک ظهر، فرشتهٔ وحى آمد و از جانب خداوند آیه ای آورد که در آن ویژگی های ولیّ و سرپرست مسلمانان مشخص شده بود.  در این آیه، ابتدا خداوند و سپس پیامبر و پس از ایشان کسی به عنوان ولیّ معرفی شده بود که به خدا ایمان دارد، نماز را برپا می دارد و درحال رکوع صدقه می دهد.

هنگامی که رسول خدا دریافت که چنین واقعه ای رخ داده است و کسی در رکوع صدقه داده و خداوند قصد معرفی او را دارد، با شتاب و در حالی که آیه را می خواند و مردم را از آن آگاه می کرد، به مسجد آمد و پرسید:

آیا کسى در حال رکوع صدقه داده است؟

فقیرى که انگشترى در دست داشت، به حضرت على که در حال نماز بود، اشاره کرد وگفت:

آرى، این مرد در حال رکوع، انگشترى خود را به من بخشید.

صداى تکبیر یاران بلند شد و رسول خدا ستایش و سپاس خداوند را به جا آورد.

نزول این آیه در هنگام انجام واقعه اى که مردم ناظر آن بودند و اعلام این حقیقت از جانب رسول خدا که مصداق آیه امام على است، براى آن بود که مردم به چشم خود ببینند و از زبان پیامبر بشنوند و امکان کتمان و مخفى کردن آن از بین برود.

حدود سه سال از بعثت گذشته بود که این فرمان از جانب خداوند برای پیامبر آمد:

« برای انجام این دستور، خویشان نزدیک خود را انذار کن... »

رسول خدا چهل نفر از بزرگان بنی هاشم را دعوت کرد و دربارهٔ اسلام با آنان سخن گفت و در پایان به آنان فرمود:

کدام یک از شما مرا در این راه کمک مى دهد تا برادر من، وصّى من و خلیفهٔ من در میان شما باشد؟

همهٔ مهمانان سکوت کردند.  در میان سکوت آنان که به پیروزى و گسترش دین پیامبر امیدى نداشتند، على بن ابى طالب که در آن زمان نوجوانى بیش نبود، برخاست و گفت:

« من یار و یاور تو خواهم بود، اى رسول خدا! »

درخواست پیامبر سه بار مطرح شد و هر بار همه سکوت کردند و تنها على قاطعانه اعلام آمادگى و وفادارى کرد. پس از آن، پیامبر دست ایشان را در دست گرفت، بیعت ایشان را پذیرفت و به مهمانان فرمود:

« همانا این، برادر من، وصى من و جانشین من در میان شما خواهد بود. »

علی (ع)

در سال دهم هجرى پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله از مدینه حرکت و بمنظور اداى مناسک حج عازم مکه گردید،

تعداد مسلمین را که در این سفر همراه پیغمبر بودند مختلف نوشته‏اند ولى مسلما عده زیادى بالغ بر چند هزار نفر در رکاب پیغمبر بوده و در انجام مراسم این حج که به حجة الوداع مشهور است شرکت داشتند.

نبى اکرم صلى الله علیه و آله پس از انجام مراسم حج و مراجعت از مکه بسوى مدینه روز هجدهم ذیحجه در سرزمینى بنام غدیر خم توقف فرمودند

علی (ع)

امام على(ع) در روز جمعه 13 رجب سال سى‌‏ام عام الفیل در خانه‌ی خدا متولد شدند.
پدر آن حضرت ابوطالب فرزند عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف (عموی پیامبر(ص)) و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود. بنابراین امام على(ع) از هر دو طرف هاشمى نسب است.


مادر این حضرت، خداپرست بوده و با دین حنیف ابراهیم زندگى می‌کرد و پیوسته به درگاه خدا مناجات کرده و تقاضا می‌نمود که وضع این حمل را بر او آسان گرداند.
فاطمه بنت اسد، مادر امیر المؤمنین(ع)، در حالی که هنگام تولد فرزندش فرا رسیده بود به زیارت خانه‌ی خدا رفت و گفت: