انتخاب زبان:

« وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِ‌سَالَتَهُ..»

برو ای گدای مسکین در خانه ی علی زن / که نگین پادشاهی دهد از کرم،گدا را

« وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِ‌سَالَتَهُ..»

برو ای گدای مسکین در خانه ی علی زن / که نگین پادشاهی دهد از کرم،گدا را

دفاعیه های علی علیه السلام پس از سقیفه..

پنجشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۹ ب.ظ

علی (ع)

وقتی اخبار سقیفه بنی ساعده به حضرت علی(علیه السلام) رسید، از مشاجره ها و استدلال های طرفین (مهاجر و انصار) در دعوی خود بر امر خلافت جویا شد. حضرت فرمود: انصار چه گفتند: پاسخ دادند: آن ها گفتند از ما امیری باشد و از شما (مهاجر) هم امیری. حضرت فرمود: چرا با آن ها به این سخن رسول خدا استدلال نکردید که آن حضرت درباره انصار سفارش فرمود: با نیکان آن ها به نیکی رفتار کنید و از بدکاران آن ها درگذرید. پرسیدند چگونه این حدیث انصار را از زمام داری دور می کند؟ پاسخ داد: اگر زمام داری و حکومت در آنان بود، سفارش کردن درباره آن ها معنایی نداشت. سپس پرسید قریش در سقیفه چه گفتند؟ جواب دادند: قریش گفتند ما از درخت رسالتیم. امام فرمود: به درخت استدلال کردند، اما میوه اش را ضایع ساختند.26

آری، قریش به این اصل که با رسول خدا قرابت و خویشی دارند استناد کردند و انصار را کنار زدند، اما فارغ از این که اگر این امر، امتیاز و ملاکی جهت برگزیده شدن به خلافت باشد که امام علی(علیه السلام) از همه به رسول خدا نزدیک تر بود، زیرا هم پسر عمو و هم داماد اوست و هم چنین از یک خانواده (بنی هاشم) هستند.

حضرت به این گفتار نیز در جواب نامه معاویه اشاره می کند. ایشان پس از شمردن فضایل متعدد بنی هاشم و رسوایی های بنی امیه27 می فرماید:

... پس ما یک بار به خاطر خویشاوندی با پیامبر(صلی الله علیه وآله) و بار دیگر به خاطر اطاعت از خدا، به خلافت سزاوارتریم، و آن گاه که مهاجرین در روز سقیفه با انصار گفتوگو و اختلاف داشتند، تنها با ذکر خویشاوندی با پیامبر(صلی الله علیه وآله)بر آنان پیروز گردیدند، اگر این، دلیل برتری است پس حق با ماست نه با شما، و اگر دلیل دیگری داشتند ادعای انصار به جای خود باقی است.28

در سخنی دیگر درباره استدلال به مصاحبت با پیامبر که در ویژگی های ابوبکر مطرح شد و آن را معیاری برای تصدی خلافت مطرح کردند، می فرماید:

شگفتا! آیا معیار خلافت، صحابی پیامبر بودن است؟ اما صحابی بودن و خویشاوندی ملاک نیست؟ ]و به ابوبکر فرمود:[ اگر ادعا می کنی با شورای مسلمین به خلافت رسیدی، چه شورایی بود که رأی دهندگان حضور نداشتند؟ و اگر خویشاوندی را حجّت می آوری، دیگران از تو به پیامبر نزدیک تر و سزاوارترند.29

حضرت علی(علیه السلام) در بیان ویژگی های اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) می فرماید:

عترت پیامبر(صلی الله علیه وآله) جایگاه اسرار خداوندی و پناه گاه فرمان الهی و مخزن علم خدا و مرجع احکام اسلامی و نگهبان کتاب های آسمانی و کوه های همیشه استوار دین خدایند. خدا به وسیله اهل بیت(علیهم السلام) پشت خمیده دین را راست نمود و لرزش و اضطراب آن را از میان برداشت... کسی را با خاندان رسالت نمی شود مقایسه کرد و آنان که پرورده نعمت هدایت اهل بیت پیامبرند با آنان برابر نخواهند بود. عترت پیامبر(صلی الله علیه وآله) اساس دین، و ستون های استوار یقین می باشند. شتاب کننده، باید به آنان باز گردد و عقب مانده باید به آنان بپیوندند، زیرا ویژگی های حق ولایت به آن ها اختصاص دارد و وصیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) نسبت به خلافت مسلمین و میراث رسالت، به آن ها تعلق دارد. هم اکنون (که خلافت را به من سپردید) حق به اهل آن بازگشت و دوباره به جایگاهی که از آن دور مانده بود، باز گردانده شد.30

حضرت در این خطبه با ذکر فضایل معنوی اهل بیت، این فضایل و نیز وصیت پیامبر(صلی الله علیه وآله)را درباره جانشینی او معیارهای حق رهبری و ولایت اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) ذکر می کند و آن گاه که به خلافت دست یافت آن را بازگشت حق به جایگاه خود عنوان می کند.

او در خطبه معروف شقشقیه، آشکارا درد دل ها و شکوه های خود را از مسئله سقیفه و کنار گذاشتن وی از خلافت مسلمانان مطرح کرده است:

آگاه باشید! به خدا سوگند! ابابکر، جامه خلافت را بر تن کرد، در حالی که می دانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی، چون محور آسیاب است به آسیاب که دور آن حرکت می کند. او می دانست که سیل علوم از دامن کوهسار ]شخصیت[ من جاری است، و مرغان دور پرواز اندیشه ها به بلندای ارزش من نتوانند پرواز کرد. پس من ردای خلافت رها کرده و دامن جمع نموده از آن، کناره گیری کردم و در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها برای گرفتن حق خود به پاخیزم یا در این محیط خفقان زا و تاریکی که به وجود آوردند، صبر پیشه سازم؟ که پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه می دارد! پس از ارزیابی درست، صبر و بردباری را خردمندانه تر دیدم. پس صبر کردم، در حالی که گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود و با دیدگان خود می نگریستم که میراث مرا به غارت می برند!... شگفتا! ابابکر که در حیات خود از مردم می خواست عذرش را بپذیرند، چگونه در هنگام مرگ، خلافت را به عقد دیگری درآورد؟ و هر دو از شتر خلافت سخت دوشیدند و از حاصل آن بهره مند گردیدند.

... و من در این مدت طولانی محنت زا و عذاب آور (خلافت عمر) چاره ای جز شکیبایی نداشتم تا آن که روزگار عمر هم سپری شد. سپس عمر خلافت را در گروهی قرار داد که پنداشت من هم سنگ آنان می باشم. پناه بر خدا از این شورا. در کدام زمان در برابر شخص اولشان در خلافت مورد تردید بودم، تا امروز با اعضای شورا برابر شوم؟ که هم اکنون مرا همانند آن ها پندارند؟ و در صف آن ها قرارم دهند؟ ناچار باز هم کوتاه آمدم و با آن هماهنگ گردیدم...31

وقتی در شورای شش نفره فردی که ظاهراً باید سعد بن ابی وقاص باشد به حضرت می گوید: ای پسر ابوطالب! تو به خلافت حریص هستی، حضرت جواب دندان شکنی به او می دهد که از حرف خود عقب می نشیند:

به خدا سوگند! شما با این که از پیامبر اسلام دورترید، حریص تر می باشید، اما من شایسته تر و نزدیک تر به پیامبر اسلامم. همانا من تنها حق خود را مطالبه می کنم که شما بین من و آن حایل شدید، و دست رد بر سینه ام زدید.

سپس در ادامه همین خطبه، از قریش به سبب غصب حق خویش شکوه می کند:

بار خدایا! از قریش و از تمامی آن ها که یاریشان کردند به پیشگاه تو شکایت می کنم، زیرا قریش پیوند خویشاوندی مرا قطع کردند، و مقام و منزلت بزرگ مرا کوچک شمردند، و در غصب حق من، با یکدیگر هم داستان شدند. سپس گفتند: برخی از حق را باید گرفت و برخی را باید رها کرد.32

(یعنی خلافت حقی است که باید رهایش کنی).

این شکوه در خطبه ای دیگر بدین صورت بیان شده است:

خدایا! برای پیروزی بر قریش و یارانشان از تو کمک می خواهم که پیوند خویشاوندی مرا بریدند، و کار مرا دگرگون کردند، و همگی برای مبارزه با من در حقی که از همه آنان سزاوارترم، متحد گردیدند و گفتند: «حق را اگر توانی بگیر، و یا اگر تو را از حق محروم دارند، با غم و اندوه صبر کن، و یا با حسرت بمیر!» به اطرافم نگریستم دیدم که نه یاوری دارم و نه کسی از من دفاع و حمایت می کند، جز خانواده ام که مایل نبودم جانشان به خطر افتد، پس خار در چشم فرو رفته، دیده بر هم نهادم، و با گلوی استخوان در آن گیر کرده، جام تلخ را جرعه جرعه نوشیدم و در فرو خوردن خشم در امری که تلخ تر از گیاه حنظل، و دردناک تر از فرو رفتن تیزی شمشیر در دل بود شکیبایی کردم.33

آن حضرت در سخنرانی دیگری درباره ویژگی های رهبر اسلامی بر نکته هایی تأکید میورزد که نشان می دهد دیگران این خصوصیات را نداشته اند:

ای مردم! سزاوارترین اشخاص به خلافت، آن کسی است که در تحقق حکومت نیرومندتر، و در آگاهی از فرمان خدا داناتر باشد تا اگر آشوب گری به فتنه انگیزی برخیزد، به حق بازگردانده شود، و اگر سرباز زد با او مبارزه شود. به جانم سوگند! اگر شرط انتخاب رهبر، حضور تمامی مردم باشد هرگز راهی برای تحقق آن وجود نخواهد داشت.34

اشتغال آن حضرت به کفن و دفن پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) که در سخنی به آن اشاره کرده، موجب شد که دیگران از فرصت عدم حضور ایشان، استفاده نموده و در سقیفه، سرنوشت خلافت را آن گونه که خواستند رقم بزنند. تصور حضرت بر آن بود که مردم به این زودی وصایای پیغمبرشان را فراموش نمی کنند:

خداوند سبحان محمد(صلی الله علیه وآله) را فرستاد تا بیم دهنده جهانیان و گواه پیامبران پیش از خود باشد. آن گاه که پیامبر(صلی الله علیه وآله) به سوی خدا رفت، مسلمانان پس از وی در کار حکومت با یکدیگر درگیر شدند. سوگند به خدا نه در فکرم می گذشت، و نه در خاطرم می آمد که عرب خلافت را پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله)از اهل بیت او بگرداند یا مرا پس از وی از عهده دار شدن حکومت باز دارند. تنها چیزی که نگرانم کرد شتافتن مردم به سوی فلان شخص بود که با او بیعت کردند.35

از دیدگاه حضرت علی(علیه السلام)، پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) همانند سایر پیامبران برای امت خود جانشین معین نموده بود، بنابراین، درگذشت او از این بابت جای نگرانی نداشت:

رسول گرامی اسلام، در میان شما مردم جانشینانی برگزید که تمام پیامبران گذشته برای امت های خود برگزیدند، زیرا آن ها هرگز انسان ها را سرگردان رها نکردند و بدون معرفیِ راهی روشن و نشانه های استوار، از میان مردم نرفتند.36

با این وصف، چرا قریش مانع از حق ایشان شدند، این اقدام را به کینه ورزی و حسادت آنان نسبت می دهد:

... به خدا سوگند! قریش از ما انتقام نمی گیرد جز به آن علت که خداوند ما را از میان آنان برگزید و گرامی داشت.37

با همه کینه ورزی ها و جفاها، برای حفظ وحدت جامعه اسلامی و عدم تنش در میان مسلمانان، به امری که واقع شد گردن گذاشت و بر رنج جانکاه بی مهری ها بردبارانه صبر نمود:

همانا می دانید که سزاوارتر از دیگران به خلافت من هستم. سوگند به خدا به آن چه انجام داده اید گردن می نهم تا هنگامی که اوضاع مسلمین رو به راه باشد و از هم نپاشد و جز من به دیگری ستم نشود.38


26 . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 67، ص 117.

27 . «ای معاویه... آیا نمی بینی جمعی از مهاجر و انصار در راه خدا به شهادت رسیدند؟ و هر کدام دارای فضیلتی بودند؟ اما آنگاه که شهید ما «حمزه» شربت شهادت نوشید، او را سیدالشهداء خواندند و پیامبر(صلی الله علیه وآله) در نماز بر پیکر او به جای پنج تکبیر، هفتاد تکبیر گفت؟ آیا نمی بینی گروهی که دستشان در جهاد قطع شد و هر کدام فضیلتی داشتند، اما چون بر یکی از ما ضربتی وارد شد و دستش قطع گردید طیارش خواندند که با دو بال در آسمان بهشت پرواز می کند! و اگر خدا نهی نمی فرمود که انسان، خود را بستاید، فضایل فراوانی را بر می شمردم که دل های آگاه مؤمنان آن را شناخته، و گوش های شنوندگان با آن آشناست.

معاویه! دست از این ادعاها بردار که تیرت به خطا رفته است، همانا ما، دست پرورده و ساخته پروردگار خویشیم و مردم، تربیت شدگان و پرورده های مایند... شما چگونه با ما برابرید که پیامبر(صلی الله علیه وآله) از ماست و دروغ گوی رسوا از شما، حمزه شیر خدا (اسدالله) از ماست، و ابوسفیان (اسدالاحلاف) از شما، دو سیّد جوانان اهل بهشت از ما، و کودکان در آتش افکنده شما از شما، و بهترین زنان جهان از ما، و زن هیزم کش دوزخیان از شما، از ما این همه فضیلت ها و از شما آن همه رسوایی هاست. اسلامِ ما را همه شنیده، و شرافت ما را همه دیده اند، و کتاب خدا برای ما فراهم آورد آن چه را به ما نرسیده...».

28 . نهج البلاغه، نامه شماره 28، ص 515.

29 . همان، حکمت 190، ص 669.

30 . همان، خطبه 2، ص 45.

31 . همان، خطبه 3، ص 43 47.

32 . همان، خطبه 172، ص 325 327.

33 . همان، خطبه 217، ص 445 447.

34 . همان، خطبه 173، ص 327.

35 . همان، نامه 62، ص 601.

36 . همان، خطبه 1، ص 39.

37 . همان، خطبه 33، ص 85.

38 . همان، خطبه 74، ص 123. آن حضرت سخنان ارزنده ای در فضایل خود در خطبه های 4، 37، 87، 131، 192 و 197 دارد و نیز ویژگی های خاندان رسالت را در خطبه های 2، 4، 109، 144، 147، 154، 239 و... بیان کرده است که همه برشایستگی آن ها جهت زمام داری و رهبری جامعه اسلامی دلالت دارد.

  • موافقين ۰ مخالفين ۰
  • پنجشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۹ ب.ظ
  • tanha

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">