انتخاب زبان:

« وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِ‌سَالَتَهُ..»

برو ای گدای مسکین در خانه ی علی زن / که نگین پادشاهی دهد از کرم،گدا را

« وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِ‌سَالَتَهُ..»

برو ای گدای مسکین در خانه ی علی زن / که نگین پادشاهی دهد از کرم،گدا را

۲۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

در خبر آمده است که روزی پیغمبر (ص) با جمعی از اصحاب خود نشسته بودند ناگه شخصی خدمت پیامبر رسید و عرض کرد:
یا رسول الله در فلان خانه مردی و زنی به فساد مشغولند.
پیامبر  فرمود: این خبر تو را باید بررسی کنم و آنها را بخواهم ببینم مطلب چیست؟
چند تن از صحابه که آنجا بودند اجازه احضار آنها را خواستند، لیکن پیامبر اسلام  هیچ یک از آنان را اجازه نداند تا اینکه حضرت علی (ع) خدمت پیامبر  رسید آنگاه پیامبر  به علی (ع) فرمود:
یا علی تو برو و ببین این ماجرا که می‏گویند راست است یا نه
امیرالمؤمنین علی (ع) آمد تا رسید به در خانه، آنگاه چشمان خود را بر هم گذاشت و وارد خانه شد و دست بر دیوار داشت تا وقتی که گرد خانه گردید و بیرون آمد چون خدمت پیامبر اسلام  رسید عرض کرد: یا رسول الله  من گرد آن خانه گشتم ولی هیچ کس را آنجا ندیم.
پیامبر  به نور نبوت مطلب را یافت که علی (ع) نمی‏خواهد آن دو را رسوا نماید لذا فرمود:
یا علی انت فتی هذه الامه یعنی: یا علی تو جوانمرد این امتی.

منبع:عبدالرحمان جامی

پیغمبر اکرم (ص) بر حضرت امیر مؤمنان (ع) وارد شد در حالی که آثار سرور و خوشحالی در صورت نازنینش آشکار بود، حضرت علی سبب آنرا پرسید. حضرت فرمودند: خداوند متعال به من بشارت داد که شیعیان علی چه عاصی و چه مطیع آخرالامر در بهشت جایگزین شوند، حضرت علی به مجرد شنیدن این کلام سجده شکر به عمل آورده و گفت: خداوندا نصف حسنات خود را به شیعیانم بخشیدم. در این لحظه حضرت زهرا (س) و امام حسن و امام حسین هر یک به ترتیب عرض کردند: پروردگارا ما هم نصف ثوابهایمان را به شیعیان امیرمؤمنان علی بخشیدیم. رسول اکرم (ص) گفت: خداوندا منهم نصف حسنات و ثوابهایم را به شیعیان حضرت علی مرتضی دادم در این وقت بود که وحی از طرف خداوند رسید که

شما از من کریم‏تر نیستید، من هم گناهان همه شیعیان علی را آمرزیدم

منبع: وفیات العلماء، ص 37

روزی پیامبر (ص) در مسجد میان اصحاب نشسته بود، رسول خدا (ص) فرمود اکنون کسی را در وارد می‏شود که اهل بهشت است پس از چند لحظه مرد بلند قامتی که به اهالی مصر شبیه بود وارد شد و عرض کرد یا رسول الله اینکه خداوند می‏فرماید: "واعتصمو بحبل الله جمعیاً و لا تفرقوا" مقصود از حبل الله کیست؟ حضرت با دست مبارک خود به علی (ع) اشاره نمود و فرمود این است حبل الله،

هر که بدین شخص تمسک جوید در دنیا و آخرت گمرده نگردد.

آن مرد علی (علیه‏السلام) را بغل نمود و بوسید و از مسجد خارج شد.

منبع:تفسیر جامع

روزی گاوی با شاخ تیز خود شکم خری را درید. صاحب خر شکایت خود را به رسول خدا (ص) عرضه داشت هنوز خدا (ص) سخن نگفته بود که ابوبکر عقیده‏اش را اظهار کرد و گفت حیوان زبان بسته‏ای حیوان زبان بسته‏ی دیگری را کشت به کسی مربوط نیست. ولی امیرالمؤمنین (ع) فرمود: اگر آن گاو آزاد بود و به خر حمله آورد و شاخش زده صاحب گاو مسئول این جنایت است زیرا گاو وحشی خود را آزاد گذاشته تا به مال مردم تعدی و تجاوز کند. ولی اگر آنجایی که گاو بسته بوده و خر با پای خود به پیش گاو رفته و سرانجام کشته شده صاحب گاو گناهی ندارد و از دادن تاوان معاف است.
رسول اکرم (ص) فرمود:

قضاوت علی کافیست.

منبع: کتاب معصوم دوم.

علی (ع) می‏فرماید: آن روزی که آیه نازل شد: (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل بیت و یطهرکم تطهیرا) ‏
رسول خدا (ص) و من و فاطمه (س) و حسن (ع) و حسین (ع) را در میان عبایی جمع کرده بود و آنها را گرد خود نشانده بود در آن جمع جزء این پنج تن احدی حضور نداشت. رسول اکرم (ص) همانجا دست به نیایش برداشت و گفت: خداوندا! اینان عزیزان من و خویشان و نزدیکان منند پس آنان را از هر رجس و پلیدی دور گردان و آنان را در نهایت پاکی و طهارت قرار ده.

ام سلمه همسر رسول خدا (ص) که حاضر بود و می‏شنید، نزدیک آمد و از حضرت پرسید آیا من هم جزو این جمع هستم؟ حضرت فرمود: تو بر خیر و نیکی هستی، اما آهی شریفه مشمول تو نیست بلکه

فقط من و برادرم علی (ع) و فاطمه (س) و حسن (ع) و حسین (ع) مصداق آیه هستیم و جز ما نه(9) فرزند دیگر از نسل حسین (ع) در شمار اهل البیت خواهند بود.

روزی جمعی از مردم گرد پیامبر (ص) حلقه زده بودند آن گاه حضرت فرمود: خداوند امت مرا در جهان طینت و سرشت، به من نشان داد و نامهای آنها را به من آموخت چنانکه به آدم (ع) آموخت آنگاه رهبران و زمامداران از کنار من گذشتند من برای علی (ع) و شیعیانش از درگاه خدا طلب آمرزش کردم
خداوند یک مطلب را درباره شیعیان علی (ع) به من وعده داد.
شخصی پرسید: ای رسول خدا! آن مطلب چیست؟.
پیامبر (ص) فرمود: آن مطلب وعده داده شده چنین بود:

آمرزش برای مؤمنان شیعه و عفو از گناهانشان و تبدیل گناهان آنها به پاداش و نیکی‏ها.

منبع: اصول کافی

علقمه و اسود می‏گویند ما منزل در ابوایوب انصاری  وارد شدیم و از او پرسیدیم ای ابوایوب! خداوند پیغمبر خود را گرامی داشت و تو را بواسطه صحبت با رسول خدا (ص) فضیلت داد؛ حال برای ما بگو چگونه به حمایت از علی (ع) برخاسته و با اهل توحید (منظور اصحاب معاویه است که به ظاهر مسلمان بودند) جنگ کردی؟


ابوایوب گفت: بخدا سوگند روزی رسول خدا (ص) در همین اطاقی که ما و شما فعلاً در آن نشسته‏ ایم، نشسته بود در اطاق کسی جز رسول خدا (ص) و علی بن ابیطالب (ع) که در سمت راست پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود و من که در سمت چپ حضرت بودم و انس بن مالک که خادم آن حضرت بود کسی نبود، که ناگهان در زدند حضرت فرمود در را باز کنید برای عمار، مرد پاک و پاکیزه؛ در را باز کردند و عمار داخل شد و سالم کرد، حضرت به او خوش آمد گفت.
سپس فرمود: ای عمار! بزودی بعد از من در امت من فتنه برپا می‏شود بطوریکه شمشیر به روی هم می‏کشند و بعضی از آنها همدیگر را می‏کشند، چون چنین دیدی بر تو باد به آن مردی که در سمت راست من نشسته و اشاره به حضرت امیرالمؤمنین (ع) کردند سپس فرمود:


اگر دیدی تمام مردم جهان در یک مسیر حرکت می‏کنند و علی بن ابیطالب (ع) به تنهایی در مسیر دیگری حرکت می‏کند تو در مسیر علی (ع) حرکت کن و مردم را رها کن، ای عمار! علی (علیه‏السلام) تو را در ضلالت و پستی وارد نمی‏کند، و از راه هدایت تو را در نمی‏کند ای عمار! متابعت از علی (ع) متابعت از من و متابعت از من متابعت از خداست.



روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به علی بن ابیطالب (علیه‏ السلام) فرمود: ای علی! به شیعیان و یارانت ده امتیاز را بشارت بده:

1- حلال زادگی.
 2- ایمان صحیح.
 3- دوستی خدا با آنها.
 4- گشادی قبر.
 5-روشنی پل صراط.
 6- نترسیدن از فقر و بی‏نیازی قلب.
 7- دشمنی خدا با دشمنانشان.
 8- ایمنی از خوره.
 9- آمرزش گناهان.
 10- همنشینی با من در بهشت

 

علی (علیه‏ السلام) می‏فرماید:

یک روز که به آب نیاز داشتم به قصد تطهیر به منزل آمدم هر چه حسن ، حسین و فضه را صدا کردم هیچ کس جوابم را نداد.

دریافتم که کسی در منزل نیست به ناگه صدایی از پشت سرم شنیدم که مرا به نام خواند: یا اباالحسن، عموزاده پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ،

من سر برگرداندم اما چیزی ندیدم، یک مرتبه متوجه سطلی از طلا که پر از آب زلال بود شدم که حوله ‏ای نیز بر آن آویخته بود، نخست حوله را برداشتم و بر دوش راستم گذاشتم آنگاه دستی بر آن رساندم که ناگهان آب در دستانم جاری شد و از آن وضوی کاملی ساختم، همین که نیاز به آبم برطرف شد، سطل نیز ناپدید شد و من نفهمیدیم چه کسی آن را پس گرفت، شگفتا که آب در نرمی مانند کرده و در طعم و شیرینی همچون عسل و در خوش بویی همانند مشک بود، در اینجا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تبسمی فرمود و آن حضرت را در آغوش کشید و میان دیدگانش را بوسید آنگاه فرمود: اباالحسن (علیه ‏السلام) مژده باد بر تو آن سطل و آب و حوله که دیدی همه از بهشت و فردوس برین بود. در شگفتم از مردمی که مرا به خاطر محبت و علاقه‏ای که به تو دارم سرزنش می‏کنند در حالی که خدای متعال و فرشتگان او بر فراز آسمان تو را دوست دارند.